۱۳۸۸/۶/۵

با شرت سفیدت
لخت،
زیر شلوار
زیر لباس‌هایت
نشسته‌ای

با نگاهی دوخته به TV
و لبه‌های بسته
خشک.

به تو زل زده‌ام،
به کاری که ثانیه‌ها با خطوطت می‌کنند
به فرم انگشت‌هات روی زمین
ممه‌های شکفته و
نگاهی که مصرانه مرا نمی‌بیند

زیر لباس‌هایت
نشسته‌ای

زل زده‌ام به بازوانت
که بویشان را به آستین می‌دهند
و سرخی آستینت را از نور گرفته‌اند
زل زده‌ام به نوک پستان‌هات
که زیر سوتین خوابیده‌اند

و نافت که پشت پیرهن تاریک‌تر شده


بیرونِ لباس‌هات
با انگشتانت
کانال را عوض می‌کنی

آن طرف اتاق،
بی‌حرکت
آنقدر هیزی‌ات را کرده‌ام
که پوسته‌ی نازکت را
خیس می‌کنی
آب می‌شود و
باز می‌شوی.

هیچ نظری موجود نیست: