۱۳۸۸/۶/۲۵

خواب که بودی، کست داغ شد. کم کم خیس از خواب پریدی. دیدی که یه قلاده دستمه و کنار تخت نشسته‌ام. قلاده‌ی "سین"، دوست صمیمیت،‌ که با تعجب می‌دیدی خوبم لیس می‌زنه.

هیچ نظری موجود نیست: