۱۳۸۸/۵/۵

بی‌هوش
لب‌گاز
جشم‌بسته
پابالا


لزج
لاخیس
توداغ

{عاشق اون لحظه‌ام که زبونمو از کست می‌گیرم و آبت کش می‌آد و ول نمی‌کنه}

آرد
پوست
رد
دست


درد
حال

زبون
یخ

با نخ
ببند
کیرمو به اونجات
اونجاتر
تر
خیس
لزج
لاخیس

۱۳۸۸/۴/۲۷

خلِ بی کس


جا افتادن کلمه‌ی "کس‌خل" باعث شده‌است که کلمه‌ی "خل" وقتی به تنهایی استفاده می‌شود بار اروتیک پیدا کند. البته خیلی فرق می‌کند که یک بچه‌ی پنج ساله بگوید خل، یا بانویی لوند و بددهن در مکالمه‌ای مودبانه. وقت‌هایی هست که آدم احساس می‌کند خل صورت مودبانه‌ی کس‌خل است و اول کس‌خل بوده و بعد خل. درست است که کلمه‌ی کس در اینجا ظاهرن حذف شده‌است، اما وقتی سر و کار با چیزی انتزاعی‌است که اصولن خود وجود ندارد که ماهیتش از وجودش برآمده باشد، این وجود داشتن یا وجود نداشتن نیست که بودن یا نبودن را تایین می‌کند.

برای همینه که وقتایی که باید با هم رسمی رفتار کنیم، از همیشه حشری‌تر می‌شم.

۱۳۸۸/۴/۲۶

یه بند انگشت کوچیکمو می‌کنم توی کونت و می‌کشمت پایین. هرچی پایین‌تر می‌ری، نفس منم لای پات داغ‌تر می‌شه. لبام بالاخره می‌رسه با چوچولت، فقط برای یه ثانیه. حالا دوباره باید بری بالا، نفس منم لای پات باید دورتر شه.

۱۳۸۸/۴/۲۳

خیس
لیست
می‌کنم

داغم را می‌زنی
زیرت

دهن به دهن می‌گزاریم
و کیر به کس


"... تو هم وقتی می‌آی گوش منو گاز می‌گیری..."

می‌خوام یه رازی بهت بگم: روتو که برگردونده بودی، نشوندمت روی زمین. مچ دستاتو از پشت، بستم به مچ پاهات. چشم بندت زدم ولت کردم همون‌جا، یه ربع‌، بیست دِیقه. وقتی برگشتم، با یه قیچی روی خشتکت یه دایره بریدم. دست و پاهاتو باز کردم و بستمت به چارگوشه‌ی تخت. تو بودی و سوراخ خشتکت و یه تیکه پر. می‌دونی، خودم حفظ بودم که اگه جورابت توی دهنت نبود چه فحشایی حواله‌ام می‌کردی. توی این سه سال، هر ترم برداشته‌بودمت.

۱۳۸۸/۴/۱۶

فوق العاده فوق العاده: نشت سکس به بیرون از کاندوم قدرت

خبرگزاری فارس پیدا کرد: +


جذب چهره به چهره!

بخصوص دختران دانشجوی دانشکده‌های هنر و معماری.
بر اساس جاذبه‌های شهوانی
انقلاب‌های مخملین
شبكه های گلدكوئست و شركت های هرمی
نحوه سازماندهی در "سازمان منافقین "
سرشاخهها
تشكیل تیم های مختلط

با حضور دختران و پسران
و استفاده از جاذبه شهوانی برای فعالیت و پایداری بیشتر تیم‌ها!


دختران پس از معرفی
به ستاد مركزی
و طی دوره ای خاص
و پس از اطمینان خاطر
به ستاد اصلی سازماندهی معرفی می شدند
تیم‌های 3 تا 5 نفره
مختلط

نوعاً با حضور یك یا دو نفر از این
دختران نوعاً جذاب
شكل می گرفت.

فضای صمیمی و آزاد حاكم بر ستاد
مابین دختران و پسران
و میزهای دایره ای كه در آن دختران و پسران با یكدیگر دست داده
و ساعت‌ها
به صحبت و..



می پرداختند


با
وسایل نقلیه در اختیار گذاشته شده
برای همه این دختران،
تلفن‌های همراه ایرانسل خریداری شده
و كارت ویزیت با نام مستعار تهیه شده

بود.
هزینه برنامه های مداوم
كوهپیمایی،
سینما

و هزینه های جانبی دیگر!


به دختران گفته می شد
هر فرد باید
حداقل 10 پسر را

جذب نماید.
توصیه و تأكید بر جذب افراد از كارگر و جوان
و...

با اصطلاح "روابط عمومی بالا "
تأكید مستمر ستاد است.


در صورت 4 بار حضور
مابین 50 تا 100 هزار
تومان
روزانه
رشد در سلسله مراتب
تا رسیدن به مرحله سرتیمی

با گرفتن ستاره‌های مختلف


ارتباط گیری و...
تبدیل ستادها و خیابان‌ها
به جشن پارتی‌های بی دردسر
غرق شدن دختران و پسران در روابط عاطفی سنگین


گلخانه ای
ازاقلیتی

تشكیل می داد
كه خود را اكثریت
و سراسر ایران را همانند بالاشهر تهران
می پنداشت

و خود را
مهیای هر كاری كرده بود.